محبوب‌ابدی
محبوب‌ابدی

محبوب‌ابدی

روزی که شکستی 

            ـ  آیینه‌سان  ـ 

آسمان از رنج ، رنگ می‌باخت  

و من از شرم ! 

ضجه‌های بی‌صدایت 

نگاه خون آلودت 

و التماس دست‌هایت 

آنچنان بر خرمن احساساتم آتش می‌دوانید 

که حتی  

رقص قطره‌های اشک ؛ 

بر گونه‌های بی‌روحم ؛ 

کاهش اندوهم را 

در پی نداشت. 

آری ؛ تنها  

من بودم و لحظه لحظه هایی که دردمندانه سخن می‌گفتند. 

من بودم و گام‌هایی که اندوه را فریاد می‌زدند. 

من بودم و حجم سرد تو ، در آغوش سردتر سرما. 

و تو بودی 

 با تلخی پروازی که پُر از حس بودن بود. 

 

                                                     م.صبا