از این پیشتَرَک
ترانه می نوشتم برای صدای محسن عزیز که دیگر نیست .که رفته و صدای دو رگه و خش
دارش را در چمدانی تلخ با خودش برده.کاش نمی رفت و این ترانه بی صدا نمی شد ، می
دانم روزی صدایش همه گیر خواهد شد.آن روزها رفتند آن روزهای خوب.سالها گذشت و من
این ترانه از گور دفتر قدیمی ام نبش کردم و دیدم چقدر دوستش دارم .کوتاه بود اما
شبانه مقداری به آن افزودم.باز هم به همت محسن در ارتباطی تلفنی .اسمش را بانوی
هفده سالگی گذاشتم که باید اعتراف کنم که این سن هر کسی را مبتلا به عشقی کرده
وبعد پایانی تلخ آن را به خاطره ای محو ،از همین جا به محسن عزیز درود می فرستم که
آن روزها هرچه می نوشتم با صدایش زیبا میشد و با ملودی ناخودآگاهش ، او با صدا
زاده شده بود و برای خواندن.بی صبرانه می خواهم اولین آلبومش را بنوشم .کاش روزی
بشود همه چیز را خواند .روزی باشد که من و محسن و محمد کارهای بزرگ بکنیم.این
ترانه را به بلندیش،به زبان کودکانه اش ،به ناهمگونی وزنش و به هفده سالگیش
ببخشید:
اولین
دیدارِ کوتاه ، سرِ چار راهِ شلوغ
مثه یک
لکنتِ گویا تویِ تندیِ بلوغ
اون
نگاهِ نازنینت تویِ راهِ مدرسه
زیرِ
بارون گم شدن تو پرسه هایِ وسوسه
اون
روزا هی دلم می خواست تنِ تو رو بو بکشم
رو تنِ
نیمکتایِ سرد ، دو چشمِ جادو بکشم
تنها می
خواستم لحظه هام از جنسِ نابِ تو باشن
با اون
غرورِ بچگی دست توی موهات بکشم
انارِ
تُردِ تنِ تو بغل بغل نوازشم
تو هراس
و دلهره پر از جنون و خواهشم
****
شبانه
گناهِ ما ، حادثه ای ساده نبود
شبِ
گریه های با هم ، شبِ پُر ستاره بود
شبِ
لحظه های معصوم ، فرصتِ نابِ تنِ تو
شبِ
حسرت کُشِ روشن ، پُر شد از شرمِ من و تو
****
اما اون
پرنده ی بد توی چشم تو پرید
اولین
بغض حسادت روی گونه هام چکید
عقربِ
ساعتکا پوستِ غزل رو می گزید
گذر از
این شبِ سرد نفسامو که بُرید
حالا بی
تو زیر بارون با یه مشت کبریت خیس
سیل سیگارایِ
حسرت مرهمِ دردِ تو نیس
****
این همه
ردِ پای تو، تو خاطراتِ سردِ من
اون همه
بوسه ی غلط رو گونه هایِ دردِ من
پیِ
عطرِ تنِ تو، تو کوچه ها قدم زدن
تویه
کوچه ای که نیستی، سهمِ یک رویا شدن:
رفتن و
رفتن و رفتن،تا تَهِ دلواپسی
تا تَهِ
اونجا که نیستی ، پُر شدن از بی کسی
لحظه
لحظه کوچه ها از جنسِ نابِ تو شدن
زیرِ
تیرکِ چراغ، منتظرِ شب نشدن
به تو
آغشته شدن،تو هوایه تلخ پاییز
خیسم از
حسرتِ بدخیم، از تمام کوچه لبریز
****
حالا تو
نیستی و تنهایی بد، مرگو تو گوشم میخونه
واژه تا
غزل شدن عطر تو رو کم میاره
از
سرابِ خوبِ چشمات قصه گفتن کارِ من
تو
حریقِ سردِ این کوچه شکستن کارِ من
کارِ
گریه کارِ ایثار، کار تلخِ انتظار
واسه
این رویایِ پَر پَر،،تمامِ کوچه یک دیوار
****
:: بازدید از این مطلب : 233
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0